تاریخ کتاب در ایران
تاریخ طولانی تمدن کتابت در ایران را میتوان به ادوار زیر تقسیم کرد:
۱) از آغاز تا اسلام: ایرانیان باستان نوشتههای خود را بر روی سنگ، کندهکاری میکردند و یا بر روی الواح گلی، زرین و سیمین می نوشتند. گاه نیز از پوست دباغی شده گاو برای نوشتن استفاده میکردند. این سنت، یادگار دوران مهرپرستی ایرانیان بود و در آیین زرتشت نیز ادامه یافت، چنان که اوستا نیز بر پوست گاو نوشته شده بود (۹:۶؛۱۳ : ج ۱، ص۳۰۲؛۵۰ :۸ - ۹). :ابنندیم در الفهرست به کتابهایی از جنس پوست اشاره دارد که در ۲۵۰ق از دژ سارویه اصفهان به دست آمد و بسیار گندزا بوده که آنها را برای آفتزدایی و پژوهش به بیتالحکمه بغداد فرستادند و او خود در ۳۴۲ق آنها را دیده است (۶ : ۴۳۸- ۴۴۰). حمزه اصفهانی (۲۸۰؟ - ۳۶۰؟ریال) نیز همین مطلب را تائید کرده و تعداد کتابها را پنجاه عدل (هر عدل برابر یک لنگه بار) میداند.
اما چون پوست گاو در مکانهای مرطوب و متعفن گندزا میشد، پس ایرانیان از پوست درخت خدنگ که نرم و مقاوم بود و آن را <توز> مینامیدند، استفاده میکردند (۴۷ : ج ۲، ص ۳۰۲۷)؛ ولی ماده اصلی نوشتاری، الواح گلی یا سنگنبشته بود. به نوشته الفهرست، اسکندر مقدونی پس از فتح تخت جمشید، ساختمانهای گوناگونی که بر سنگها و تختههایش، انواع علوم، نقش و کندهکاری شده بود با خاک یکسان نمود و از آنچه در دیوانها و خزینههای اصطخر بود، رونوشتی برداشته و به زبان رومی و قبطی برگردانید و سپس آنچه به خط فارسی - که به آن کشتج میگفتند - به آتش انداخت و کتابها و سایر چیزهایی که از علوم و اموال و گنجینهها و علما به دست آورده بود، به مصر روانه داشت ( ۶: ۴۳۶). صورت هزینه بنای تخت جمشید نیز که بر روی ۰۰۰/۱۲ لوح گلی به زبان فارسی باستان و عیلامی نوشته شده بود، در ۱۳۱۲ش هنگام کاوشهای باستانشناشی کشف شد. چهار سال بعد هم حدود ۷۵۰ عدد از همان الواح به دست آمد (۷:۱۳؛۴۹ :۱۱ ؛۵۰ :ج ۱۳ ، ص ۲۳). اخیراً نیز کتابی در چند برگ که ورقها و جلد آن از طلا بوده و متعلق به دوران هخامنشی و پیش از آن است از سارقان آثار باستانی به دستآمده که به گفته باستانشناسان، بسیار ارزشمند و بینظیر بوده و هنوز مندرجات آن خوانده و ترجمه نشده است (۱۵:۲۶/۷/۸۴).
در ایرانباستان، واژه کتاب - در معنای وسیع کلمه - بر <کتاب مقدس> اطلاق می شده و صاحبان آیین، <صاحبان کتاب> بودهاند. خط و سواد نیز که لازمه کتابت و فهم متون دینی است، امری مقدس به شمار میرفته و از اینرو در انحصار موبدان (روحانیون زرتشتی) قرار داشت (۲۷: ج ۱، ص ۷۲۰).
در زمان سلطنت انوشیروان ساسانی (۵۳۱ - ۵۷۹م)، دانشگاه جندیشاپور تاسیس شد و کتابهایی از زبانهای هندی، سریانی، و یونانی به پهلوی ترجمه گردید که از جمله میتوان به خدای نامه، کلیلهودمنه، هزار افسانه، سندبادنامه، ویس ورامین، آییننامه، و تاجنامه اشاره کرد (۹:۹؛۱۳ : ج ۱، ص ۱۲۳). برخی بزرگان و خردمندان ایرانی خود، اهل تالیف و تصنیف و ترجمه بودند، چنانکه بزرگمهر رساله پهلوی پندنامک را نوشت (۱۸: ج ۱، ص ۴۲۶) و برزویه نیز کتاب کلیله و دمنه را از سنسکریت به زبان پهلوی ترجمه کرد (۱۷: ج ۱، ص ۷۰۶ - ۷۰۷). بسیاری از این کتابها در نخستین قرون اسلامی از پهلوی به عربی ترجمه شدند. به نوشته ابنندیم (؟ - ۳۸۵ ق)، ۷۰ عنوان کتاب در موضوعات پزشکی، سیاست، فنون جنگی و داستان از پهلوی به عربی ترجمه گردید (۳۸: ج ۸، ص ۱۴۹).
برخی از مورخان و ادیبان معاصر ایرانی با استناد به نوشته ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه مبنی بر کشتار عالمان، دانشمندان و آگاهان خوارزم توسط اعراب مسلمان و نیز گفته ابنخلدون در مقدمه کتاب خود، که حکایت از سوزاندن کتابخانههای ایرانیان توسط اعراب مسلمان دارد و نیز با استناد به نوشتههای بعضی از مستشرقان و ایرانشناسان غربی، سخت بر این باورند که اخبار و اطلاعات بسیار اندک موجود از دوره ساسانیان، به سبب کتابسوزی اعراب مسلمان پس از فتح ایران است (۱۴: ج ۱، ص ۳۸۹).
اما گروهی از محققان معاصر ایرانی، این گفتهها را اتهامی بیش ندانسته و رد کردهاند. به نوشته عبدالحسین زرینکوب: <روایتی که گفتهاند کتابخانه مدائن را اعراب [مسلمان] نابود کردند، ظاهراً هیچ اساس ندارد و مآخذ آن، تازه است. آنچه هم بیرونی راجع به نابود شدن کتب خوارزمی گفته، مشکوک است و به هر حال موید این واقعه نمیتواند بود.> استاد مطهری نیز در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، با دلایل تاریخی و علمی متعدد، داستان کتابسوزی در ایران توسط اعراب مسلمان را به چند دلیل رد میکند: نخست، گفته ابوریحان مربوط به کتابهای زبان خوارزمی بوده نه زبانهای اوستایی یا پهلوی، و به اعتراف او (ابوریحان)، زبان خوارزمی به هیچوجه قابلیت بیان مفاهیم علمی را نداشته و از اینرو ابوریحان، زبان عربی را بر فارسی و خوارزمی ترجیح میداد و لذا اگر کتابهای علمی در آن زمان وجود داشته، قاعدتا میبایست به زبان پهلوی میبود نه خوارزمی؛ زیرا همه کتابهای ایرانی که به عربی ترجمه شد، به زبان پهلوی بود نه زبان خوارزمی و یا زبانهای دیگر، دوم، زبان خوارزمی، زبان محدود و محلی بود و وسعت فرهنگی نداشت و نمیتوان تصور کرد که کتابخانهای حاوی انواع کتابهای پزشکی، ریاضی، طبیعی، نجوم، ادبی و مذهبی به این زبان وجود داشته است؛ زیرا اگر این زبان وسعتی همانند زبان فارسی داشت، با یک یورش از میان نمیرفت؛ سوم، اگر اصل داستان واقعیت داشته و خالی از مبالغه باشد، مربوط به یک سلسله آثار ادبی و مذهبی و زرتشتی بوده که از محتوای آنها هیچگونه اطلاعی در دست نیست؛ چهارم، در صورت صحت واقعه آتشسوزی کتابخانه خوارزم توسط قتیبه، قطعا رفتار او، رفتاری ضد اسلامی و ضد انسانی بوده؛ اما نمیتوان آن را ملاک نظر اسلام و رفتار مسلمانانی قرار داد که در صدر اسلام ایران را فتح کردند، چنان که نمیتوان رفتار عبدالله بن طاهر - از سرداران ایرانی و ضد عرب - را که دستور داد تا کتابهای ایرانی قبل از اسلام را کشف و نابود کنند، مصداق مخالفت ایرانیان با علم و دانش دانست.
استاد مطهری در رد گفته ابن خلدون نیز مینویسد که اولا وی سخن خود را براساس شنیدههای رایج بیان میکند نه منابع موثق تاریخی؛ ثانیا، او خود از تمایلات شعوبی و ضد عربی تهی نیست و مأخذ شایعه او علیالقاعده شعوبیان هستند، ثالثا، ابن خلدون در قرن هشتم هجری میزیسته و اگر گفته وی واقعیت داشت، میبایست که مورخان سدههای اول هجری قطعا بدان اشاره میکردند نه او که حدود هفتصد سال با واقعه موردنظر فاصله دارد.
استاد مطهری در تائید و تکمیل سخن خود مینویسد که نباید از نظر دور داشت که در آیین زرتشتی سوادآموزی منحصر به درباریان و روحانیان بود و سایر طبقات و اصناف از بهرهمندی آن ممنوع بودند و لذا تولید دانش وکتاب در آن فرهنگ رشد نمیکرد. (همان).
۲) از اسلام تا دوره معاصر: با ظهور اسلام و تشویق مسلمانان به فراگیری قرآن، حدیث، و دانشهای سودمند، بسیاری از مسلمانان، از جمله ایرانیان به کسب علم و دانش و تالیف و تصنیف پرداختند و از نخستین قرون اسلامی، صنعت کاغذسازی - که ماده اصلی کتاب بود - در بسیاری از شهرهای ایران رواج یافت. ظاهراً آشنایی مسلمانان با کاغذ در نیمه اول قرن دوم هجری بوده است (۴۰ :شانزده).
ابن ندیم از شش نوع کاغذ نام میبرد که در زمان او معروف بود (۳۷: ج ۲، ص ۲۱۴۴). کاغذها غالبا به نام شهرهای تولیدکننده شناخته میشدند؛ چنانکه کاغذ سمرقندی، تا چند قرن، مرغوبترین و مشهورترین کاغذ در ایران بود (۴۰:۵۷).از دیگر کاغذهای متداول میتوان به آملی، خراسانی، بخارایی، اصفهانی، جعفری، طلحی، منصوری و بعدها فرنگی اشاره کرد (۹:۷-۸؛۴۰:۵۷ و ۷۴۹-۷۵۷؛۴۱:۸۸ - ۹۲). گذشته از سمرقند، از معروفترین شهرهای ایران که در کاغذسازی شهرت داشته <خونا> یا <خونج> بوده که در زمان یاقوت حموی (۵۷۴-۶۲۶ ق)، به کاغذ کنان معروف بود (۳۷: ج ۲، ص ۲۱۴۴ ؛۴۰: هفده).
کاغذها را برحسب استفاده از رنگهای گوناگون زرد، سرخ، آل، کبود، زنگاری، خودرنگ، کاهی، عودی، سبز، گلگون، فریسه و نارنجی رنگآمیزی میکردند (۴۰:۵۷). در تزیین و تذهیب کتابها نیز از رنگهای طبیعی طلا، نقره، لاجورد، شنگرف، زرنیخ، و سفیدآب استفاده میشد (همان، ۵۸-۶۰ و ۵۳۷-۵۳۹).
مرکب نیز که ماده اصلی نگارش بوده، شامل موادی چون دوده چراغ، صمغ عربی، مازو، و زاج سفید (همان، ۹۶) و یا زاج سیاه ترکی بوده است (همان، ۳۳۴). گاه به جای مرکب سیاه (مشکی)، از مرکبهای الوان یا رنگارنگ، چون آبی، نیلگون، طلایی، سبز، سرخ و قرمز یاقوتی و یا مرکب سایر سرزمینها مانند مرکب چینی، هندی و انگریزی (انگلیسی) استفاده میشده است (همان، ۵۵۶-۵۵۹).
با توسعه حلقههای درس در مساجد و مدارس دینی و رشد و گسترش تالیف و تصنیف که از قرن دوم هجری رو به ازدیاد گذارد، به تدریج کتابخانههای متعددی در مساجد و مدارس تشکیل شد (۱۴: ج ۱، ص ۳۹۰ و ۳۹۵) و بسیاری از پادشاهان، امرا، بزرگان، عالمان و دانشمندان در حد توان و علاقه خود، مجموعهها و کتابخانههای باشکوهی ترتیب دادند. پادشاهان، امیران و اغلب شاهزادگان و حکام در تکریم علما، ادبا، شعرا، دانشمندان و هنرمندان میکوشیدند و از حمایتهای معنوی و مادی در حق ایشان دریغ نمی ورزیدند. وجود وزرای دانشمند و باتدبیر در دربار پادشاهان ایرانی، ترک و مغول، موجب دلگرمی و تشویق نویسندگان و هنرمندان بود و برخی از آنها خود عالم، هنرشناس و شیفته دانش و هنر بودند (۱۵: ج ۱، ص۳۹۹؛ ۹:۱۱ ).
در کتابخانه برخی از پادشاهان، امرا و وزرای هنردوست، همیشه گروهی از کاتبان، نسخهپردازان، نقاشان، تذهیبکاران و صحافان مشغول به کار بودند (۸: ج ۱، ص ۱۸۱). در دربار تیموریان هرات در قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری براثر تشویق پادشاهان و شاهزادگان تیموری چون سلطان حسین بایقرا و سلطان ابوسعید و نیز وزیر دانشمند و هنرپروری چون امیرعلی شیرنوایی، گروه کثیری از هنرمندان، کتاب آرایان، صحافان، مجلدان و... مشغول به کار بودند؛ چنان که در دربار بایسنقر میرزا در هرات، بیش از چهل نفر از خوشنویسان، نگارگران و تذهیبکاران برجسته اشتغال به کار داشتند که از جمله آنها میتوان به محمدعلی تبریزی، خوشنویس معروف و کمالالدین بهزاد، نگارگر مشهور اشاره کرد (همان۷:۱۴ - ۱۵).
در دربار صفویان و قاجاریان نیز همیشه گروهی از این هنرمندان حضور داشتند و <منشیگری، <محرری> و <مجلدگری> از مناصب رسمی تیموریان و صفویان (۴۴:۲۴ - ۲۵؛۳۳:۶۴ ) و <صحافباشی> از مناصب رسمی دربار قاجاریان بود (۱۰:۷۹ - ۸۰).
در کتابسازی و کتاب آرایی، فنون و هنرهای متعددی چون کتابت (خوشنویسی)، نگارگری، تذهیب، تشعیر، زرافشانی، وصالی، صحافی و تجلید دخیل و هر کدام شاخهها و انواع گوناگونی داشتند (۴۰: شانزده) که با وجود همگونیهای زیاد، برخی تفاوتها، آنها را از هم متمایز میکرد که امروزه به نامهای مکتب هرات، مکتب تبریز، مکتب اصفهان و مکتب شیراز معروف است.
جلدها نیز به ضربی (کوبیده)، سوخت، معرق، و روغنی تقسیم میشده و روکش آنها شامل چرم، صدف، تیماج، میشن، شبرو، ساغری، بلغار، چرم خام و پخته، زری، قلمکار، مرعش، مشمع و ترمه بوده است (۴۱:۱۱۱ -۱۱۴؛ ۴۰: ؛ بیست و چهار و بیستوپنج). <جلد در کتابسازی نه تنها وسیله محافظت و نگهداری اوراق کتاب از آفات برونی و اندراس تصور میشده، بلکه دفتین [= دو طرف] آن، خود در مواردی مظهر و نمودار متن و درونمایه موضوعی کتاب نیز تلقی میگشته است؛ چنان که مثلا برای شاهنامه فردوسی جلدی فراهم میآمده است با علائم و امارات اساطیری و پهلوانی، که اهل کتاب با دیدن آن میتوانستهاند تصور کنند که کتاب مورد نظرشان مثنوی مشهور فردوسی است. توجه مجلدان به درونمایه و موضوع کتاب، و هم آگاهی و آشنایی آنان از خط و نقاشی و یا همکاری آنان با خوشنویسان و تقاشان و مذهبان سبب شد تا جلد کتاب به عنوان مظهری ممتاز از خط و نقاشی و نموداری از طبیعت و ساختارهای آن رخ نماید...> (۴۰: بیست و سه و بیست و چهار).
فنون کتابسازی و کتاب آرایی در تمام دوران اسلامی در ایران روج داشته و گروه زیادی بدان حرفهها اشتغال داشتهاند؛ مثلا <وراقی و صحافی در دوره اسلامی از پیشینههای ارجمند بود. در بسیاری از شهرها این حرفه چندان رواج داشت که بازاری مخصوص به آنها به نام <بازار وراقان و صحافان> وجود داشته است> (۹:۱۱). <هنر مجلدگری و صحافی نیز چندان معتبر بود و وسعت داشت که در بعضی از شهرها، نام بازار صحافان، همطراز نام بازارهایی بود که صاحبان پیشههای مهمتر از آنها کسب و کار داشتند. ابن اسفندیار در قرن ۷ ق از <رسته صحافان> نام برده و در دره`الاخبار و لمعه`الانوار (تالیف: قرن ۶) از بازار صحافان یاد شده است و در تاریخ جدید یزد (تالیف: ۸۶۲ق) نیز نام بازار صحافان آمده است> (۱۰:۸۰).
وراقی و صحافی همیشه پیشهای محترم و البته از زمره مشاغل فرهنگی و هنری محسوب میشد و عدهای از بزرگان علم در سنین جوانی بدان اشتغال داشتهاند؛ از جمله ابوبکر وراق و محمدعلی بنسلیمان، مولف راحه الصدور (همان:۷۹). وراقان، اغلب دکانی داشتند که محل تجمع اهل فضل و ادب و خرید و فروش نسخ خطی، قطعات خطوط خوش، کاغذهای قدیمی و خوب، و مرکب اعلی بود (همان، ۷۷-۷۸؛۴۰:۷۶۳ ). عمر رضا کحاله و ایرج افشار، نام تعدادی از وراقان (۱۰:۷۸ - ۸۰) و احمد طاهری عراقی نیز نام بیش از سی نفر از صحافان و مجلدان معروف دوره تیموریان، صفویان و قاجاریان بر شمرده است (۳۳:۶۳ - ۷۱).
نظر به اینکه در اغلب شهرهای آن روزگار، بازار تالیف و تصنیف و خرید و فروش کتاب گرم بود، بازار کتابت و استنساخ و وراقی - که به کتابت، تزیین، تجلید، و صافی، و خرید و فروش کتاب میپرداخت (۱۰:۷۷) - نیز
رونق داشت و گروه کثیری از اهل فضل و کمال، هنرمندان و کتاب سازان و کتاب آرایان، بدان فنون اشتغال داشتند.
در طول تاریخ تمدن اسلامی کم نبودهاند کسانی که حتی حسن خط را به سبب انگیزه دینی فرامیگرفتند و با استنساخ متون مذهبی، خود را اقناع میکردند. <آنان که بر مبنای انگیزه دینی و عقیدتی در تمدن اسلامی، به مقوله استنساخ روی آوردهاند، از هر طبقه اجتماعی که بودهاند، مسئله تبرک و تیمن جستن را انگیزه اصلی خویش در استنساخ دانسته و استنساخ کتابی از کتابهای مقدس و مذهبی را از جمله آرزوها و آمال خویش بر شمردهاند. در میان نسخههای کتاب مقدس، مواردی میتوان یافت که سلاطین و حکام استنساخ کردهاند. این نسخهها حاکی از آن است که حتی حاکمان و قدرتمندان، استنساخ یک نسخه از قرآن را موجب اقناع خواستههای باطنی خود میدانستهاند. از آنجا که استنساخ کتابهای مقدس (مانند قرآن، کتب ادعیه و ماثورات مذهبی) و نیز نگارش حوزه حدیث (مانند صحاح سته و کتب اربعه) به اعتبار تبرک جستن و از وجه توجه به اجر و پاداش اخروی مدنظر همه طبقات اجتماعی در جهان اسلام بوده است، لذا بسیاری از ارباب فضل و دانش پیوستهبه استنساخ نسخههای متعدد این دسته از کتب اهتمام کردهاند (۸:ج ۱، ص ۱۸۰-۱۸۱).
علاوه بر این کسان که با انگیزههای متفاوت به استنساخ کتب میپرداختهاند، طلاب، مدرسان و دانشمندان نیز به سبب نیاز شخصی و یا گرانی کتاب و یا به منزله عملی فرهنگی [از آن]، استقبال میکردهاند. آثاری که توسط آنان استنساخ شده، در جهان نسخه شناسی، از ارزش فراوانی برخوردار بوده است. الفهرست ابن ندیم و ریاض العلماء میرزا عبدالله افندی اصفهانی سرشار از ستایش و تمجید نسخههایی است که به دست یکی از دانشمندان یا به دست خود مولف استنساخ شده است [...] بسیاری از دانشمندان جهان اسلام در پی نسخههایی بودهاند که توسط مولفان آنها یا به وسیله دانشمندان استنساخ شده است> (۸: ج ۱، ص ۱۸۲-۱۸۳).
<بیشتر کاتبانی که به آداب کتابت و فن دبیری آشنا بودهاند، عموماً به عنوان رکنی از ارکان نظام اداری و حتی سیاسی به شمار میرفتهاند و بسیاری از آنان، از نخستین قرون هجری تا سدههای میانه، و پس از آن نیز، مشاغل حساس و گاه مقامهای بلند اداری را بر عهده داشتهاند؛ وزیر بودهاند یا صدر وزیر و یا دیوانهای اداری را اداره میکردهاند. شرح حال تعدادی از این گونه کاتبان را در کتاب الوزراء والکتاب جهشیاری میبینیم و به نام و نشان بسیاری از آنان در نگارشهایی چون ادب الکاتب ابن قتیبه، عقد الفرید ابن عبدربه، صبح الاعشی قلقشندی، دستور الکاتب ابن هندوشاه و امثال آنان اشاره رفته است.[...] اگر گاهی مقام کاتبان اداری دچار مضیقتی میشده است، به عکس آن، منزلت فرهنگی آنان در طول قرون و اعصار، در عالم اسلام همچنان استوار بوده است و ماندگار، به طوری که میتوان گفت که باری کلان از فرهنگ را آنان بر دوش داشتهاند و انتقال آن از دوره پیشین به ادوار پسین، مدیون آنان است> (۴۰: نوزده).
ارزش مادی هر کتاب، بستگی به عوامل متعددی داشت که از جمله آنها میتوان به انتساب کتابت آن به مولف اصلی و یا به یکی از شاگردان و یا دانشمندان مبرز و معتبر، و نیز حواشی آن به قلم دانشمندان متأخر، کامل بودن نسخه، نفاست از نظر کاغذ، صحافی، تذهیب، تشعیر، شهرت و اعتبار مصور و کاتب، نوع کتابت، خوشی و برجستگی و ریزی و درشتی خط و تعداد ابیات اشاره کرد(۹:۱۴).
کتابهای خطی در ابعاد و اندازههای گوناگونی بودند که مهمترین آنها از این قرار است: .۱ بازوبندی (۰۳۰ x۲میلی متر= م.م) .۲ جانمازی (۰۱۲۰x۸م.م).۳ ؛ نیم ربعی (رقعی) (۰۰۱۸۰x۱م.م) .۴ ربعی (رقعی) (۰۲۱۹۰x۱م.م).۵ ؛ وزیری کوچک (۰۴۲۲۰x۱م.م).۶ ؛ وزیری (۰۰۲۲۶۰x م.م).۷ ؛ خشتی باریک (۰۴۲۱۰x۱م.م).۸ ؛ خشتی (۰۷۲۱۰x ۱م.م).۹ ؛ رحلی (۰۲۲۳۷۰x م.م)؛ سلطانی (۰۰۴۰۰ x۳م.م) (۳۲:۱۱۲).ابعاد دیگری نیز برای آنها به شرح زیر برشمردهاند: .۱ حمایلی (۰۱۲۰ x۶م.م).۲ ؛ جانمازی (۰۱۲۰x۷م.م).۳ ؛ بغلی (۰۵۱۱۷۰x م.م).۴ ؛ رقعی (۰۰۱۹۰ x۱م.م).۵ ؛ وزیری (کوچک ۰۵۱۲۱۰x م.م؛ متوسط۰۶۱۲۴۰ x م.م، بزرگ ۰۰۳۰۰x۲م.م).۶ ؛ خشتی (به طول و عرض همسان).۷ ؛ سلطانی (۰۰۳۴۰۰x م.م).۸ ؛ رحلی (کوچک ۰۷۴۲۰x ۲م.م؛ متوسط ۰۰۵۰۰x۳م.م؛ بزرگ۰۰۶۰۰x ۳م.م). بیاضی نیز به کتابهایی گفته میشده که شیرازه بندی آن از طرف عرض کتاب بوده، و از سمت طول کتاب باز میشده است (۴۱:۱۶۶ -۱۱۸).
گذشته از کاتبان که از دستمزد کتابت ترسلات (نامهنگاریها) اداری و استنساخ کتاب روزگار میگذراندند؛ اهل قلم نیز به شیوههای گوناگون امرار معاش میکردند. شعرا غالباً در دربار یکی از پادشاهان، شاهزادگان، امیران، یا وزیران به سر میبردند و یا با آنها مرتبط بودند و ایشان را <مدح> میگفتند و در ازای آن، به فراخور شهرت خود و لطافت شعر خویش، صله، انعام، مال (چهارپا)، زمین، خلعت و لقب میگرفتند.
ادیبان و مورخان نیز به ثبت و ضبط اسناد و مکاتبات درباری، نوشتن شجره، فتوحات، و یا کشورداری پادشاهان و امیران میپرداختند که غالبا کتابهای خود را از نام آنها برمیگرفتند و بدانان هدیه میکردند؛ چون قابوسنامه (برگرفته از نام پدر مولف، قابوس بن وشمگیرزیاری)، عالم آرای عباسی (برگرفته از نام شاه عباس اول صفوی)، دره نادره (برگرفته از نام نادرشاه افشار)، ...
▪ برخی از مورخان، در آغاز مقدمه کتاب خویش، آن را <مصدر> به نام
یکی از بزرگان نموده و اثر خود را بدانها <اتحاف> میکردند. بسیاری از علما، فقها، فلاسفه و دانشمندان نیز همانگونه عمل میکردند؛ چنان که ابن سینا کتاب خود را در منطق و حکمت به نام علاءالدوله کاکویه، دانشنامه علایی؛ خواجه نصیرالدین طوسی کتاب اخلاق خویش را به نام ناصرالدین عبدالرحیم (حاکم اسماعیلیه قهستان)، اخلاق ناصری، و میرزای قمی نیز رساله جهادیهاش را که به خواهش فتحعلیشاه قاجار نوشت و به عباس میرزا هدیه کرد، تحفه عباسیه نامید.
برخی از شاعران، مورخان، عالمان، کاتبان (منشیان)، نقاشان و صحافان دربار، علاوه بر جوایز مذکور، حقوق ثابتی که بدان راتبه، وظیفه، مواجب و یا مستمری میگفتند، دریافت میکردند؛ اما بعضی از شعرا، عرفا، علما و دانشمندان پرآوازه بدون آنکه به چنین شیوههایی متوسل شوند، مورد احترام و تکریم و انعام پادشاهان دور و نزدیک قرار داشتند و جوایز و انعامهای قابل توجهی برای آنان ارسال میشد؛ چنان که امیر تیمور گورکان مخارج خانقاه عماد فقیه را میپرداخت و معینالدین پروانه نقدینگی زیادی برای مولوی فرستاد و سلطان بایزید دوم عثمانی هم نقدینگی گزافی به ملا جلالالدین دوانی و عبدالرحمن جامی بخشید و از آنها برای سکونت در دربار خویش دعوت کرد. گروه دیگری از مولفان و مصنفان - که غالباً از فقها و محدثان بودند - از درآمد موقوفات و نذورات افراد ثروتمند نیکوکار معیشت میکردند. بدین ترتیب آنچه امروزه به نام <حق التالیف> معروف است، در گذشته بدان وسایل تامین میشد و راه تالیف و تصنیف و تولید کتاب را هموار میکرد (۳۹:۲۷/۸/۸۴).
در تاریخ تمدن اسلامی و نیز ایران، گاه کتابهای نفیس و ارزشمندی از سوی پادشاهان هدیه میشده است؛ چنان که <در تاریخ روابط تیموریان، با دیگر حکومتها، به دفعات دیده میشود که کتاب را به عنوان نفیسترین و ارزشمندترین هدیه به همراه سفیران و نمایندگان، راهی میکردند. به نظر میرسد هر امیر یا وزیری که میخواست خود را ادبپرور و هنردوست نشان دهد، کتاب را تحفهای مناسب میدانست و در عین حال هنر و خلاقیت کتاب آرایان و نسخهپردازان دربار خود را به رخ دیگران میکشیدند>(۱۲:۵۸).
با وجود گرمی بازار کتاب و فنون مربوط به آن در ایران، به سبب جاذبههای مادی و فرهنگی فراوان دربارهای عثمانی، هند و شیبانی و نیز دعوت پادشاهان آن دیار از دانشمندان و هنرمندان و کتاب آرایان برجسته ایرانی، گروه کثیری از شاعران، نویسندگان و کتاب آرایان معروف ایران به آن دربارها مهاجرت کردند و مورد حمایت و تشویق و تکریم پادشاهان و بزرگان آنجا قرار گرفتند و از صله، انعام و مواجب خوبی بهرهمند شدند (۹:۱۲ ؛۱۲ : ۵۷---- ۵۸؛ ۴۰:پنجاه).
<همایون [بابری] پادشاه هند که به دربار ایران پناهنده شده بود، در مراجعت به هند، عده زیادی از هنرمندان ایرانی را که بیشتر آنان در کتاب سازی، مجلد گری و نقاشی از مشاهیر عصر خود بودند، همراه خویش به هند برد و یا بعدا مخفیانه به هند طلبید، تا این فنون در آنجا رواج گیرد. مهاجرت این دسته از هنرمندان ایرانی که سرآمد آنان میرزا عبدالصمد شیرازی و میر سید علی تبریزی و در نسلهای بعد محمد زمان و دیگر هنرمندان بودند، موجب رواج و بسط هنر و فرهنگ ایرانی، به ویژه هنر کتاب سازی و صورتگری در آن قاهره شد؛ به طوری که بعدا فنون جلد سازی، تذهیب و نقاشی، به تقلید از هنر ایران در هند رواج یافت> (۷:۱۷).
سلطان سلیم عثمانی پس از شکست شاه اسماعیل صفوی در جنگ چالدران و تصرف تبریز، بیش از یک هزار تن از هنرمندان را در این شهر که تبریز، اصفهانی، هراتی، شیرازی و خراسانی بودند، به قهر یا میل، روانه پایتخت خویش ساخت تا هنرهای ایرانی را به نوآموزان ترک بیاموزند>(همان).
به نوشته ارنست کونل (۱۸۸۲- ۱۹۶۴)، هنرشناس معروف آلمانی، <مکتب قسطنطنیه در هنرهای صحافی، جلد سازی، صورتگری ، زاده مکتب تبریز عهد صفوی است. تاثیر هنر [کتاب آرایی] ایرانیان در هنرهای عثمانی چندان است که به دشواری میتوان آثار هنرمندان ایرانی را از آثار تقلیدی ترکان تمیز داد. صحافان و جلد سازان ترک و عرب آنچه دارند، از ایرانیان دارند. هنرمندان هند هم با مهاجرت عده زیادی از مجلد گران ایرانی به هند، سبکهای ایرانی را در ساخت جلدهای چرمی و روغنی پیروی کرده و از ایرانیان این هنرها را آموختند> (همان، ۱۸).
احمد زکی ولیدی طوغان (۱۸۹۰-۱۹۷۰)، کتابشناس مشهور ترکیه مینویسد که تنها در کتابخانه توپکاپی سرای ترکیه، ۱۲ نسخه نفیس دیوان حافظ، ۳۴ نسخه دیوان عبدالرحمن جامی، ۱۶ نسخه از دیوان امیرعلی شیر نوایی و سلطان حسین بایقرا، ۷۵ نسخه خمسه نظامی، ۴۲ نسخه شاهنامه فردوسی و بسا نسخههای دیگر با جلدهای نفیس دیده است (همان، ۱۹).
پادشاهان و شاهزادگان صفوی هم عموما هنر دوست و هنرپرور بودند و کتابخانههای ارزشمند و با شکوهی برای خود ترتیب دادند. <شاه اسماعیل اول صفوی (۹۰۷-۹۳۰ق)، پس از فتح هرات، هنرمندان معروف آن شهر از جمله کمالالدین بهزاد را با احترام تمام با خود به تبریز (پایتخت) آورد و کتابخانه باشکوهی ترتیب داد و او را به سرپرستی آن منصوب کرد. آنان نیز کتابهای مصور نفیسی برای وی تهیه کردند. شاه عباس اول صفوی نیز همانند اسلاف خود به هنر و کتاب عشق میورزید. وی دارالصنایع تبریز را به اصفهان منتقل کرد و خوشنویسان، مصوران مذهبان، جلدسازان، زرافشانان و حل کاران را برای خلق آثار ارزنده هنری در کتابخانه سلطنتی گرد آورد.> (۱۴ :ج ۱، ص ۴۰۱-۴۰۲).
<شیراز دوره کریمخان زند نیز، مجمع نقاشان و مذهبان و خطاطانی شد که برخی از آنان بازمانده از اواخر عهد صفوی بودند. نقاشان و مذهبان بسیاری چون علی اشرف، آقا زمان، آقا صادق، آقا باقر، ... جلدهای روغنی میساختند.
هنر دوره قاجاری دنباله مکتب شیراز عهد زندیه است. قاجاریان هنرهای ایرانی را از خط و نقاشی و تذهیب و تجلید ترویج میکردند. شاهزادگانی که در این شهر و آن شهر بودند و طبقهای از دیوانیان و حکام و اشراف هم که زندگی تجملی یافته بودند، خریدار هنر بودند. در این عهد، نقاشی پیشرفتی شگرف کرد و نقاشان نامی ظهور کردند که برخی از آنان فرنگ دیده بودند یا اقلا با کار فرنگیان آشنا بودند. به سبب پیشرفت نقاشی، جلد روغنی نیز کمالی و رواجی یافت و نقاشان و مذهبان جلد روغنیساز بسیار شدند [...] در عصر قاجاری جز تهران، در شهرهای اصفهان و مشهد و شیراز و تبریز، صحافان و مجلدانی بودهاند [...] پس از مشروطه به سبب رواج روز افزون چاپ و علل دیگر، اغلب هنرهای کتابی متروک شد، خط رو به سستی نهاد و تذهیب را تباهی گرفت و تجلید را شیرازه بگسست. استادان بازمانده از عهد قاجاری، پریشان حال زیستند و هنر خود را به شاگردی ناآموخته در گذشتند. تنی چند بازماندند و پاسداران و حافظان این هنرها شدند> (۳۳:۶۸ /۷۱).
با وجود زحمات فراوان و رنجهای طاقت فرسایی که برای تهیه کتابهای خطی صورت میگرفت، این اثر ارزشمند در طول زمان در معرض آسیبها و بلایای طبیعی و انسانی فراوانی قرار داشته است. گذشته از رطوبت، آتش، خاک، و حشرات موذی که از دشمنان دیرین کتاب بودهاند، آسیبهای انسانی، بیشترین صدمات و لطمات را به کتاب وارد کرده است.بسیاری از کتابها و کتابخانهها در نزاعهای فرقهای و یا جنگهای میان پادشاهان و امیران و یا به واسطه شایعات بیاساس، در آتش سوختند و از میان رفتند. در حملات محمود غزنوی، غزها، مغولان و افغانان بسیاری از کتابها طعمه حریق گردیدند و یا به آب افکنده شدند که داستان غمگسار درازی است.
از قرن دوازدهم هجری به بعد، تعداد زیادی از نسخ خطی نفیس و ارزشمند فارسی، توسط جهانگردان، مجموعه داران و یا ماموران سیاسی اروپایی و بعدها آمریکایی خریداری و از کشور خارج شد و بسیاری نیز چون مجموعه ارزشمند و گرانبهای بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی توسط روسها غارت گردید که هماکنون در کتابخانههای معتبر آمریکا و اروپا نگهداری میشوند (۹:۱۳؛۴۱ : ۲۱۹- ۲۲۰ ؛۱۴ :ج۱، ص ۴۰۰ - ۴۰۲). تعداد قابل توجهی از این نسخهها توسط عتیقه خران داخلی خریداری و اوراق شده و با دستکاری و تصویرگذاری، به قیمت گزافی به جهانگردان خارجی به فروش میرسد.
۳) دوره معاصر
الف) قاجار:
این دوره مصادف با رواج مظاهر جدید تمدن اروپایی، از جمله صنعت چاپ به ایران و رواج کتابهای چاپ سنگی در کشور است. استفاده از این صنعت، تحول فرهنگی بزرگی در ایران به وجود آورد؛ زیرا از آن پس ناشران - که همان چاپخانهداران (باسمهچیان) بودند - توانستند از هر کتاب ۸۰۰ و در برخی موارد تا بیش از ۱۰۰۰ نسخه به چاپ برسانند (۹:۲۷ ). شمارگان زیاد کتابهای چاپ سنگی در مقایسه با کتابهای خطی و نیز غیرمرغوب بودن کاغذ، جلد، و کتابهای چاپ سنگی، سبب ارزانی تولید کتاب و امکان دسترسی گروه زیادی از کتاب دوستان به کتابهای مورد علاقهشان گردید.
برخی از پژوهشگران ایرانی بر این نظرند که نخستین کتاب چاپ سنگی، قرآن به خط میرزا حسین خوشنویس به سال ۱۲۴۸ ق (۳: ج۱، ص۲۳۲) و سپس زادالمعاد است که به خط هم او و به سال ۱۲۵۱ ق در تبریز به چاپ رسیده است (همان:۲۳ ؛ ج۱، ص۷۰۹). اما تحقیقات جدید نشان میدهد که نخستین کتاب چاپ سنگی به نام جهادیه (یا جهادیه صغیر که تلخیص جهادیه کبیر یا همان احکامالجهاد و اسباب الرشاد) است که به کوشش میرزا بزرگ قائممقام در ۱۲۳۴ق در تبریز به چاپ رسیده است (۳۵:۸۵ ).نخستین کتاب چاپ سنگی که در تهران به چاپ رسید، دیوان عبدالوهاب متعمدالدوله نشاط (۳ :ج۱، ص۲۳۳) یا دیوان غزلیات حافظ است که در ۱۸ محرم ۱۲۵۴ ق چاپ شده است (همان)؛ اما برخی دیگر، نخستین کتاب سنگی تهران را المعجم فی آثار ملوک العجم دانستهاند که در ۱۲۵۹ ق چاپ شده است (۹:۲۴؛۲۳ : ج۱، ص۷۰۹).
اما پیش از انتشار کتابهای چاپی فارسی در ایران، این کتابها در خارج از کشور چاپ شدند. به نوشته شاردن فرانسوی در سیاحتنامه، وی در ۱۰۸۷ ق همراه با وزیر اعظم شاه سلیمان اول صفوی (۱۰۷۷ - ۱۱۰۵ق)، کتابهای فارسی چاپ شده در خارج از کشور را به نظر شاه رساند(۳ :ج۱، ص۲۲۹).
نخستین دستگاه چاپ سنگی فارسی در ۱۲۵۵ق در هند دایر شد که از جمله اولین کتابهای چاپی آن انوار سهیلی است که در ۲ رجب ۱۲۴۳ق در <مطبع> (چاپخانه) بمبئی چاپ شده است (۹:۲۱ ). از جمله مطبعههای فارسی زبان هند، <مطبعه نولکشور> است که در ۱۲۷۰ق تاسیس شد و تا ۱۳۳۰ق، بیش از ۱۲۰۰۰ عنوان کتاب معتبر فارسی، از جمله فرهنگهای لغت و دیوان شعرای فارسیگوی ایرانی و هندی را تصحیح و به چاپ رساند (۴۸: ج ۴، ص ۲۶۲۳).
قدیمیترین کتاب چاپ سنگی فارسی در عثمانی فرهنگ شعوری است که در ۱۲۵۵ ق به چاپ رسیده است (همان، ۲۲). در مصر نیز <مطبعه بولاق> که در ۱۲۳۵ یا ۱۲۳۷ ق دایر شد (۲۰ :ج ۴، ص۶۰۸)، به چاپ کتابهای فارسی نیز میپرداخت. نخستین کتاب چاپی فارسی بولاق، مفاتیحالدریه فیاثبات القوانین الدریه است که در ۱۲۴۲ق و سپس گلستان سعدی و پندنامه عطار است که در ۱۲۴۴ق چاپ و منتشر شدند (۹:۲۲ ). در شهرهای اروپایی مانند پطرزبورغ (پطروگراد)، وین، لندن، رم، پاریس، و لیدن نیز کتابهای فارسی نفیس چاپ و منتشر میشده است (همان).
چاپ سربی (حروفی)، نخست در ۱۲۲۷ق در تبریز دایر شد و مدتی بعد کتاب فتحنامه با چاپ حروفی منتشر گردید. پس از آن میتوان از مآثر سلطانی عبدالرزاق بیک دنبلی (اواخر رجب ۱۲۴۱ق) و رساله آبلهکوبی یاد کرد که اندکی پس از آن انتشار یافت (۹:۲۳ ؛۳ :ج ۱، ص ۲۳۱). ظاهرا در همان وقت که در تبریز چاپخانه سربی دایر بوده، چاپخانه دیگری در تهران در حدود ۱۲۴۰ق دایر بوده است، بدون آنکه چاپخانه تبریز به تهران منتقل شود. از نخستین کتابهای چاپ حروفی تهران میتوان از محرقالقلوب (۱۲۳۹ق)، عینالحیات و حیاتالقلوب در ۱۲۴۰ق نام برد (۳: ج ۱، ص ۲۳۲). قدیمیترین کتابی که به زبان فارسی با چاپ حروفی منتشر شد، دو کتاب داستان مسیح و داستان سنپیدرو است که با ترجمه لاتین در ۱۰۴۹ق در لیدن هلند به چاپ رسیدند ( ۹:۲۰).
گرچه چاپ سربی زودتر از چاپ سنگی در ایران دایر شد، اما پس از چند سال جای خود را به چاپ سنگی داد و این صنعت به مدت شصت سال در تهران، تبریز، اصفهان، شیراز، مشهد و چند شهر دیگر دایر بود (۳: ج ۱، ص ۲۳۲).
خط کتابهای چاپ سنگی بیشتر نسخ و نستعلیق و گاهی شکسته بود و کاغذ آنها، غالبا ًروسی و روزنامه مانند بوده و گاهی هم از کاغذهای فرنگی دیگر استفاده میشده است (۹:۲۹ - ۳۰).
کتابهای چاپ سنگی را در آغاز همانند کتابهای خطی، مصور و مزین میکردند؛ بدین ترتیب که در صفحه اول (صفحه عنوان امروز)، ترنج یا شمسه میانداختند و در صفحه دوم، معمولا سرلوحهای قرار داشت و در سرلوحهها، به جز نقوش هندسی، گاه شیر و خورشید و گاه دو ملائکه یا دو شیر که تاجی در میان دستهای خود دارد، دیده میشد. مجلسسازی و تصویر هم به همان سیاق نقاشیهای عصر قاجاری انجام میشد که ممزوجی از شیوه مینیاتورسازی و نقاشی اروپایی بود (همان، ۳۱). تاریخ چاپ کتاب نیر غالبا در صفحه انتهای کتاب ذکر میشد و یا با نوشتن <ماده تاریخ> (عبارت منثور یا منظوی که براساس حروف ابجد حکایت از پایان کتاب داشت)، تاریخ پایان نگارش کتاب آورده میشد.
با افزایش چاپخانهها در کشور و رشد تعداد روزنامهها و کتابهای چاپ شده که بدون کنترل و نظارت دولتی، چاپ و منتشر میشدند، رژیم ناصری درصدد نظارت بر مطبوعات و کتابهای منتشره برآمد که به صورت اعلان دولتی در شماره ۵۵۲ روزنامه دولت علیه ایران مورخ ۱۲۸۰ ق چاپ و منتشر شد (۲۴:۱۴۴ ). برخی پژوهشگران، فرمان شاه در ۱۲۸۷ق و برخی دیگر <قانون جزای ۱۲۹۶ق> را که از سوی کنتدومونت فرت ایتالیایی، رئیس نظمیه ایران، به ناصرالدین شاه عرضه شد، اولین سند و قانون سانسور یا ممیزی دانستهاند (همان، ۱۴۶).
به هر روی پس از قانون اخیر، نظارت بر مطبوعات داخلی و خارجی شدت یافت و روزنامههای فارسیزبانی چون قانون، اختر، و عروه`الوثقی که مخفیانه وارد کشور میشدند، دچار ممیزی شدید گردیدند و دولتمردی چون میرزایوسفخان مستشارالدوله ب-ه اتهام نگارش مقاله در روزنامه قانون دستگیر و شکنجه شد (همان،۱۴۹؛ ۱۶: ج ۴، ص۴۹۳). حتی کتابهای میرزاحسنخان اعتمادالسلطنه که مسئولیت <اداره انطباعات> و سانسور را داشت، دچار سانسور گردید (۲۴:۱۴۱ ).
در دوره سلطنت مظفرالدین شاه (۱۳۱۳ - ۱۳۲۴ق)، از شدت سانسور کاسته شد و با پیروزی جنبش مشروطه در ۱۳۲۴ق، تقریباً سانسور از کشور رخت بربست و هرگونه کتاب و مطبوعات، آزادانه در کشور منتشر شدند. در ماده بیستم متمم قانون اساسی حدود و ثغور آزادی کتاب و مطبوعات تشریح شد و نخستین قانون مطبوعات در ۵ محرم ۱۳۲۶ق به تصویب مجلس رسید (۲۴ :۱۵۳).
آزادی انتشار کتاب و مطبوعات دیری نپایید؛ زیرا پس از تیرگی روابط میان محمدعلیشاه و مجلس، سرانجام شاه دستور گلوله باران مجلس را صادر کرد (۲۳ جمادیالاول ۱۳۲۶ق) و به دنبال آن بسیاری از آزادیخواهان و روزنامهنگاران دستگیر، بازداشت و تبعید شدند و برخی نیز به شهادت رسیدند و روزنامههای مخالف نیز تعطیل شدند.
پس از فتح تهران در ۲۷ جمادیالاخر ۱۳۲۷ ق به دست مجاهدان گیلانی و بختیاری، بار دیگر آزادی سیاسی نسبی در کشور برقرار گردید؛ اما این آزادی بارها توسط قدرتهای بیگانه و دولتهای دست نشانده آنها تهدید شد. چنان که پس از اولتیماتوم ۱۹۰۷ روسیه به ایران، دولت روسیه به تبریز، رشت و مشهد لشکرکشی کرد و در ۱۰ محرم ۱۳۳۰ ق برخی از آزادیخواهان تبریز را به دار کشید و برخی دیگر دستگیر و بازداشت و تبعید شدند و بسیاری از نویسندگان، قلم بر زمین گذاردند (۳: ج ۱، ص۱۱ و ۱۲۵). چند سال بعد که با شجاعت و درایت تنی چند از نمایندگان مجلس، زیانهای ناشی از قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس برملا شد، بعضی از روزنامهنگاران آزادیخواه، دولت وثوقالدوله را به باد انتقاد گرفتند که در نتیجه آن برخی از روزنامهنگاران دستگیر و بازداشت و روزنامههایشان نیز توقیف شد (همان، ۲۶۳؛ ۲۹:۱۲۱ ؛ - ۱۲۲).
ب) پهلوی:
با کودتای رضاخان میرپنج در اسفند ۱۲۹۹ و صعود تدریجی او به نردبان قدرت، سایه سانسور و خفقان سیاسی بیش از پیش بر مطبوعات و کتاب سایه افکند. رضاخان - که بعدها به سلطنت رسید و به رضا شاه پهلوی معروف گردید - نه تنها با وضع قوانینی چون <قانون راجع به نظارت مطبوعات>، مصوب ۱۰ آبان ۱۳۰۱ و نیز <قانون مقدمین بر علیه استقلال و امنیت کشور> که در ۱۳۱۰ به تصویب رسید (۲۴:۱۵۵ -۱۵۶ و ۱۶۱-۱۶۲) به مقابله با نویسندگان آزادیخواه برخاست، بلکه با تطمیع، تهدید، ارعاب و حتی ترور، مخالفان سیاسی خود را وادار به سکوت و تسلیم کرد و <اداره اطلاعات شهربانی> موظف به ممیزی (سانسور) کتابها و مطبوعاتی گردید که در داخل کشور چاپ و منتشر و یا وارد کشور میشدند. رژیم رضاشاه نه تنها تحمل کوچکترین انتقاد سیاسی در داخل کشور را نداشت، بلکه به دلیل درج کاریکاتوری طنزآمیز از رژیم ایران در یکی از نشریات فرانسوی، با دولت فرانسه قطع ارتباط کرد (همان ۱۶۲؛ ۲۱: ج ۵، ص ۸۴۷).
تعداد عناوین کتابهای منتشر شده در سالهای پایانی حکومت رضا شاه در جدول زیر آمده است (۳۰:۱۰۱ ):
آمار دیگری، تعداد کتابهای منتشر شده در ۱۳۲۰ را ۳۲۸ عنوان ذکر کرده (۲۴:۱۶۳) که تفاوتهای آشکاری با آمار فوق دارد.
با سقوط رژیم رضا خان در شهریور ۱۳۲۰، آزادی سیاسی نسبی در کشور پدید آمد که با فراز و فرودهایی تا مرداد سال ۱۳۳۲ ادامه داشت. در این مدت بیش از ۷۰ گروه، تشکل و حزب سیاسی تأسیس شد ( ۴۲:۲۵-۸۷) و بیش از ۱۰۰۰ عنوان روزنامه و مجله منتشر گردید (۲۴:۱۶۳). جدول زیر آمار کتابهای منتشره طی سالهای ۱۳۲۱ تا ۱۳۳۲ را از دو مأخذ متفاوت نشان میدهد (۳۰:۱۰۱؛۲:۱۳۲؛۲۴ :۱۶۳ ).
چنان که ملاحظه میشود، تفاوت زیادی میان دو آمار وجود دارد که حتی منحنیهای صعود و نزول آنها نیز با هم متفاوت است.
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بلافاصله فعالیتهای همه احزاب مخالف ممنوع و رهبران و اعضای فعال آنها و نیز بیشتر وزرا و نمایندگان طرفدار دکتر مصدق دستگیر و همه روزنامههای ملی توقیف گردیدند و تظاهرات اعتراضآمیز دانشجویی در ۱۶ آذر همان سال به خاک و خون کشیده شد. سال بعد نیز با کشف سازمان نظامی حزب توده، صدها نفر از رهبران، کادرها، اعضا و هواداران حزب دستگیر و بازداشت گردیدند که برخی از آنها اعدام و دهها نفر نیز به زندانهای طولانی مدت محکوم شدند (۳۶ :ج ۲، ص ۷۸-۷۹؛ ۴۶:۷۴--- ۷۵؛۲۱: ج ۵، ص ۸۵۶). در سال ۱۳۳۴ نیز رهبر و اعضای اصلی <جمعیت فدائیان اسلام> دستگیر و چهار تن از آنها به جوخه اعدام سپرده شدند (۴۳:۲۵۰ ) بدین ترتیب طی یکی دو سال بعد از کودتا، هر گونه فعالیت سیاسی مخالف رژیم عملا ممنوع گردید و بسیاری از نویسندگان سیاسی منتقد از بیم تعقیب و مجازات، سکوت پیشه کردند.
براساس یک پژوهش، در این سالها، سانسور پیش از انتشار کتاب، به طور جدی اعمال نشده و در صورت اعتراض، کتاب را پس از نشر، بررسی میکردند (۲۴:۶۵ ).
افزایش عناوین کتابهای منتشره در این سالها را باید با بهبود نسبی اوضاع اقتصادی، افزایش جمعیت شهرنشین و شمار باسوادان، و بالا رفتن سطح آموزش عالی در کشور مرتبط دانست که در مجموع بر تعداد کتابخوانان میافزود (۲۱: ج ۵، ص۸۵۸؛ ۲:۱۳۹ )از سوی دیگر پیروزی دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، دست به اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بزند که در نتیجه آن فضای نسبتاً باز سیاسی از سال ۳۹ تا ۴۱ در کشور پدید آمد(۲۱ :ج ۵، ص ۸۵۸). این تحولات، تاثیر محسوسی برافزایش کمی و کیفی مطبوعات و کتابهای منتشره کشور داشت. جدول فوق، افزایش چشمگیر کتابهای انتشار یافته در سال ۴۱ را نسبت به سالهای پیش از این دوره (سال ۱۳۳۸) نشان میدهد.
در سالهای پس از کودتا، بنگاههای انتشاراتی بزرگی در کشور پدید آمدند که به ترجمه آثار مشهور کلاسیک و جدید خارجی و نیز تصحیح و تالیف آثار معتبر فارسی اقدام کردند که از جمله آنها میتوان از <بنگاه ترجمه و نشر کتاب> (تاسیس: ۱۳۳۲ ش) یاد نمود که از حمایتهای امیر اسدالله علم و کمکهای مادی شرکت ملی نفت، بنیاد پهلوی و سازمان برنامه برخوردار بود (۱۹:ج ۴، ص ۳۴۴) <انتشارات فرانکلین> نیز از دیگر ناشران بزرگ این سالها بود که با سرمایه خارجی تاسیس شد و به ترجمه کتابهای معروف تاریخی - اجتماعی، به ویژه آثار نویسندگان آمریکایی (۳۰:۹۶ - ۹۷) و نیز تالیف و ترجمه آثار مرجعی چون دایره`المعارف فارسی (در سه جلد) اقدام کرد. از ناشران بزرگی که طی سالهای یاد شده فعالیت داشتهاند، میتوان از انتشارات دانشگاه تهران، امیرکبیر، سازمان کتابهای جیبی، ابنسینا، علمی، اقبال، خیام، صفیعلیشاه، کلاله خاور، شرکت سهامی انتشار، زوار، مروارید، گوتنبرگ، طهوری، نیل، کانون معرفت، دهخدا، فروغی (تهران)، حقیقت، سروش، تهران (در تبریز)، موثقی، شهریار، تایید (در اصفهان)، باستان، زوار (درمشهد) نام برد (۹:۳۶-۳۷؛۳۰:۹۷ ).
با رشد روزافزون عناوین کتابهای منتشره و گسترش ناشران کشور، نیاز مبرمی به معرفی آثار چاپ شده کشور احساس میشد؛ از این رو از دهه ۳۰ به بعد نشریاتی در معرفی و نقد کتاب منتشر شدند که میتوان به راهنمای کتاب، انتقاد کتاب، بررسی کتاب، و کتاب ماه اشاره کرد (همان، ۳۴). در سالهای بعد نیز مجلات دیگری مانند کتاب امروز انتشار یافت. علاوهبر آن، کتابهایی هم در معرفی آثار فارسی و عربی منتشر شدند و در کشور به چاپ رسیدند که مهمترین آنها عبارتند از: کتابشناسی دهساله (۱۳۳۳-۱۳۴۳)؛ از ایرج افشار و حسین بنیآدم؛ فهرست کتابهای چاپی فارسی؛ و فهرست مولفین کتابهای چاپی عربی و فارسی از خانبابا مشار (همان، ۳۴ و ۳۵).
طی همین سالها برخی از مجلدات کتابشناسی معروف الذریه الی تصانیف الشیعه از آقا بزرگ تهرانی انتشار یافت که به معرفی آثار مکتوب (خطی، چاپ سنگی و چاپی) عربی و فارسی شیعیان پرداخته است که بخش قابل توجهی از آنها را کتابهای خطی و چاپ فارسی ایران تشکیل میدهد. برخی از مجلدات کتاب طبقات اعلام الشیعه نوشته آقا بزرگ تهرانی هم که به زندگی بزرگان شیعه، از جمله نویسندگان اختصاص دارد، در همین سالها انتشار یافت (۴ :ج ۱، ص ۴۵۶).
در سال ۱۳۳۲ به فرمان محمدرضا پهلوی، <جایزه سلطنتی کتاب> به بهترین مصنفان، مولفان و مترجمان آثار فارسی تعلق میگرفت که این جایزه نقدی، همراه با <فرمان شاهنشاهی> در روز اول فروردین و در مراسم <سلام نوروز> به افراد برگزیده اعطا میشد که نخستین جایزه، مربوط به کتابهای جاپ اول سال ۳۲ بود که در سال ۳۴ به پدیدآورندگان یازده کتاب برگزیده داده شد (۲۲ :ج ۱، ص ۶۸۷-۶۸۸). جوایز دولتی و غیردولتی دیگر کتاب، از دهه سی به بعد عبارتند از: جایزه بهترین کتاب سال مجله سخن (تاسیس: ۱۳۳۲)؛ جایزه کتاب برگزیده انجمن کتاب (تاسیس: ۱۳۳۷)؛ جایزه مسابقه نمایشنامهنویسی هنرهای زیبای کشور (تاسیس: ۱۳۳۷)؛ جایزه مسابقه ترجمه نمایشنامههای خارجی هنرهای زیبای کشور (تاسیس: ۱۳۳۷)؛ جایزه کاروان کتاب، به ابتکار مجله جوانان (تاسیس: ۱۳۳۸)؛ جایزه خودنویس طلا، به ابتکار بخش ادبی مجله راهنمای کتاب (تاسیس: ۱۳۴۲)؛ جایزه کتاب یونسکو (تاسیس: ۱۳۴۵)؛ و جایزه نقدی شورای کتاب کودک (تاسیس: ۱۳۵۴). همان، ۶۸۷).
به موازات این سیاستها و اقدامات حمایتی دولتی از پدیدآورندگان کتاب، از سال ۳۲ به بعد، به ویژه پس از تشکیل <ساواک> (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) در سال ۳۶، نظارت برمطبوعات و کتابهای منتشره گسترش یافت و به توقیف مجلاتی چون کتاب ماه و کتابهایی مانند غربزدگی جلال آل احمد در ۱۳۴۱ انجامید. (۵:۱۶).
با سفر شاه به آمریکا در فروردین ۴۱، او به دولت آمریکا اطمینان داد که اصلاحات اقتصادی - اجتماعی مورد نظر آمریکا را خود، رهبری و به اجرا درخواهد آورد. از اینرو وی پس از اینکه از حمایت دولت آمریکا اطمینان یافت، در بازگشت به کشور، امینی نخست وزیر اصلاحطلب مورد نظر آمریکا را برکنار (تیر ۴۱) و امیر اسدالله علم را به نخستوزیری منصوب کرد و خود با ایجاد محدودیتهای سیاسی و جو پلیسی و دیکتاتوری، به انجام اصلاحات مورد نظر آمریکا - که <انقلاب سفید> نامیده شد - پرداخت (۴۶ :۱۹۳ - ۲۰۳). بلافاصله رژیم شاه فضای نسبتا بازسیاسی را که از سال ۳۹ تا اوایل ۴۱ و تحت فشار دولت جدید آمریکا به ناگزیر در کشور پدید آورده بود، برچید و موج جدیدی از دستگیری فعالان سیاسی و سرکوب حرکتها و اقدامات اعتراضآمیز را آغاز کرد که حمله نظامیان به دانشگاه تهران در اول بهمن ۴۱ و سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد ۴۲ از آن جمله بود (۳۶: ج ۲، ص۱۱۶ - ۱۲۳).
از سال ۴۱ به بعد، چاپخانهها موظف شدند که پیش از چاپ کتاب، دست نوشته آن را تحویل <اداره نگارش> - که از ادارات تابع وزارت فرهنگ بود - بدهند و پس از بررسی و تایید ازسوی آن اداره، اقدام بهچاپ آن نمایند و در صورت انتشار <کتابهای مضره>، اداره آگاهی، موظف به جمعآوری آنها بود (۲۴:۱۶۶ ). بدین ترتیب هر کتاب قبل از نشر، به بهانه گرفتن <شماره ثبت کتابخانه ملی>، میبایست به اداره نگارش تحویل داده میشد و آنان نیز با بررسی تکتک صفحات و اعمال اصلاحات، اجازه نشر صادر میکردند یا کتاب را غیرقابل انتشار تشخیص میدادند. اسناد موجود نشان میدهد که سانسور پیش از انتشار به شکل فراگیر، در طی شانزده سال پس ازآن، به شدت اعمال میشد. ( ۲۴:۱۶۶-۱۶۷).
به موجب لایحهای که در سال ۱۳۴۲ در هیأت دولت به ریاست علم به تصویب رسید، بیش از ۷۰روزنامه و مجله در سراسر کشور تعطیل شدند (۱۱:۲۷۸ ). علاوه بر اداره نگارش، <ساواک> نیز به نظارت و سانسور کتاب میپرداخت که در برخی موارد، تصمیمات و اقدامات آن دو، متعارض بود؛ مثلا <گاهی اداره نگارش به کتابی اجازه نشر میداد، ولی مقامات امنیتی، دستور جمعآوری و نابودی آن را میدادند> (۱۶۹ :۲۴). البته تنها سازمانی که رسما به سانسور کتاب بعد از نشر اقدام میکرد، ساواک بود (۲۴:۱۷۰؛۱۱:۱۱۸ ).
امیرعباس هویدا که دراواخر سال۴۳ به نخستوزیری منصوب شد، خود را فردی روشنفکر و آزادیخواه نشان میداد و <میخواست شکاف عظیمی را که میان رژیم و روشنفکران [مستقل] ایران پدیدار شده بود، پر کند> (۴۵:۲۴۲ ). از همینرو در مجلس شورای ملی مخالفت شدید خود را با سانسور اعلام کرد (همان، ۲۴۳) و کوشید تا با روشنفکران مستقل و منتقد رژیم شاه مرتبط شود. به دنبال آن در اواخر سال ۴۴ با هفتنفر از نویسندگان و شعرای نامدار منتقد کشور دیدار کرد و آنان نیز به شرایط سخت سانسور اعتراض کردند؛ اما هویدا از وجود سانسور اظهار بیاطلاعی کرد واین دیدار با مجادله بیپروای آلاحمد با او به شکست انجامید (همان، ۲۴۲-۲۴۳). هویدا به تلاشهایش ادامه داد و شش ماه بعد با خلیل ملکی که برجستهترین نویسنده و روشنفکر سیاسی منتقد و مستقل رژیم به شمار میرفت، دیدار کرد که با انتقاد شدید ملکی از <فقدان دموکراسی و حکومت فردی و خودکامه شاه>، بینتیجه ماند (همان، ۲۴۷ - ۲۴۹). سپس وی با داریوش فروهر که از فعالان سیاسی مخالف رژیم به شمار میرفت، دیدار نمود که این دیدار نیز سودی در برنداشت؛ زیرا - چنانکه روشنفکران منتقد و مستقل به درستی دریافته بودند - هدف هویدا از این نزدیکی و مراوده، ایجاد تغییرات اساسی در ساختار استبدادی حکومت و از بین بردن سانسور نبود، بلکه وی تصمیم داشت تا با تطمیع، آنها را در قدرت سیاسی و اقدامات خودکامه رژیم شاه شریک کرده و بدینترتیب از نفوذ و اقتدار سیاسی آنها در جامعه کاسته و حیثیت سیاسیشان را سلب کند (همان، ۲۴۶ و ۲۵۰).
در دی ۱۳۴۸، <قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان> به تصویب رسید که گام مهمی در نظاممند کردن و به رسمیت شناختن حقوق مادی و معنوی پدیدآورندگان کتاب بود.
باوجود تنگترشدن فضای سیاسی و گسترش سانسور در عرصه کتاب و مطبوعات، از سال ۴۲ تا ۴۹، رشد چشمگیری در تعداد عناوین کتابهای منتشره به وجود آمد که بالاترین آن در سال ۱۳۴۸ با ۴۷۰۹ عنوان و سپس سال ۱۳۴۹ با ۴۳۵۹ عنوان کتاب است که تفاوت آشکاری با سالهای پیش و حتی پس از آن تا سال ۵۷ دارد.
این افزایش، دلایل متعدد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد که از جمله میتوان به دو برابر شدن اقتصادی کشور طی سالهای ۳۸ تا ۴۹ و به دنبال آن افزایش درآمدهای عمومی؛ روند مهاجرت روستاییان به شهرها و افزایش جمعیت شهرنشین و در نتیجه رشد طبقه متوسط؛ پیشرفت و تحول در آموزش، صنعت وخدمات؛ و تاسیس دانشگاه و موسسات آموزش عالی در بسیاری از شهرهای بزرگ کشور اشاره کرد(۲۱: ج۵، ص ۸۶۶ - ۸۷۲).
از اواخر سال ۴۹ به بعد جو اختناق و سرکوب رژیم شدت یافت و <کمیته مشترک ضد خرابکاری> (مرکب از ادارات امنیتی ارتش، ژاندارمری، شهربانی و ساواک) در همین سال تشکیل شد (۲۶:۱۷۶ ). این امر دلایل گوناگونی داشت. از یک سو گروهها و سازمانهای چریکی از اواخر سال ۴۹ به بعد مبارزه مسلحانه روستایی و سپس شهری گستردهای را با رژیم آغاز کردند و از سوی دیگر رژیم برای مقابله با این پدیده - که زمینههای آن را در دانشگاه و عرصههای روشنفکری میدانست - محدودیت سیاسی روزافزونی را برای ناشران مطبوعات و کتاب به وجود آورد.
افزایش ناگهانی بهای نفت از سال ۵۲ به بعد که موجب چند برابر شدن در آمدهای کشور گردید، موجب شد تا شاه با اطمینان از حمایتهای کشورهای غربی به ویژه آمریکا از رژیم خود، بر فشار و اختناق در داخل کشور افزوده و با تبلیغات فراوان خارجی برنامههای بلندپروازانهای را که همان رسیدن به <تمدن بزرگ> و دست یافتن به رتبه پنجم قدرت نظامی جهان بود، تعقیب کند.
شاه در اسفند ۱۳۵۳، در یک چرخش ناگهانی و برخلاف نظر پیشین خود که تعدد و فعالیت احزاب را تایید میکرد، احزاب دولتی موجود را منحل و تشکیل <حزب رستاخیز> را اعلام و اظهار داشت که در آینده، دولتی تک حزبی بر سر کار خواهد بود و افزود کسانی که مایل نباشند به این حزب بپیوندند یا خائناند که باید به زندان بروند و یا از فردا کشور را ترک کنند (۱:۴۰۳ ). او پا را از این فراتر گذاشت و در مصاحبههای خود آشکارا دموکراسی را به مسخره گرفت (۱:۴۰۴ ).
هویدا نیز در این سالها که بیش از پیش شیفته قدرت گردیده بود، ژستها و شعارهای روشنفکری سالهای نخست صدارت خود را به کنار نهاد و همصدا با شاه، نیروهای مخالف رژیم را مسخره میکرد و به ریشخند میگرفت (۴۵:۲۵۲ و ۲۵۴). سرانجام دولت او در اواخر سال ۵۳، دستور تعطیلی و توقیف بیش از ۵۰ روزنامه و مجله را صادر کرد(۱۱:۲۸۰ :۲۴:۱۶۸).
در تابستان ۵۵ در مراسمی که با عنوان <سیمنار کتاب> و به کوشش احسان نراقی و با حضور هویدا و گروهی از مولفان و ناشران کتاب برگزار شد، هویدا آشکارا گفت: <ما کتاب را سانسور میکنیم و احتیاجی هم به پرده پوشی نداریم.> (۱۱:۲۸۵ - ۲۸۶).
به نوشته دلانوآ، <در ۱۳۵۴، پس از تاسیس حزب رستاخیز، ساواک مستقیماً بخش بزرگی از انتشارات را از طریق وزارتخانههایی چون آموزش و پرورش، بهداری و سازمان جلب سیاحان که بزرگ ناشران کشور بودند کنترل میکرد. نتیجه کار خیلی زود آشکار شد. سال بعد تعداد عنوان کتابهای منتشر شده از چهار هزار [عنوان] در سال، به هزار و سیصد [عنوان] تقلیل پیدا کرد [...] کتابهای علمی و تخیلی نیز در زمره کتابهایی بودند که که به شدت سانسور میشدند. ساواک معتقد بود که پشت سر هر جمله، معنای رمزی نهفته است. به شعر که با زبان استعاری ویژهاش، مستعد هرگونه تعبیر و تفسیر است با سوءظن نگریسته میشد. در اواخر عمر رژیم [شاه] بیش از ۵۰۰ عنوان کتاب شعر در فهرست کتب ممنوع بودند. ادبیات روسی به طور اخص زیر ذرهبین ساواک بودند. داشتن [کتاب] مادر ماکسیم گورکی ممکن بود برای صاحبش به بهای هفت سال زندان تمام شود [...] کتابهای نویسندگانی چون جکلندن، یا برتولت برشت و صد البته ژانپلسارتر، گذرنامهای برای اقامت در زندانهای قصر یا اوین بودند.> (۲۶:۱۳۹ - ۱۴۰).
بدین ترتیب از سال ۴۹ تا سال ۵۷، با وجود افزایش جمعیت درس خوانده، بالا رفتن در آمدها، بهبودی وضعیت معیشتی و رایگان شدن آموزشهای عالی، تعداد عناوین کتابهای منتشره، به شدت کاهش یافت.
این امر به دلیل فقدان آزادیهای سیاسی و سانسور شدید و توقیف صدها عنوان کتاب بود که توسط اداره کل نگارش و یا ساواک، ماهها و سالها بلاجواب مانده و یا ممنوع الانتشار شده بودند که این وضعیت تا آخرین ماههای حیات رژیم شاه ادامه داشت (۲۴:۱۹۴ ). در همین سالها، بسیاری از نویسندگان، ممنوع القلم و بسیاری از وعاظ ممنوع المنبر گردیدند (۳۴:۳۴۶ و ۸۴۱). برخی از روشنفکران منتقد رژیم نیز تحت فشار ساواک مجبور شدند تا در اعترافات تلویزیونی، از گذشته خود اظهار ندامت کرده و به تایید دستاوردهای رژیم بپردازند (۲۶:۱۸۰ - ۱۸۱). تنها از نیمه دوم سال ۵۶ به بعد است که رشد نسبی در تعداد عناوین و شمارگان کتابهای منتشره دیده میشود. جدول زیر فراوانی کتابهای منتشره از سال ۴۹ تا ۵۷ را نشان میدهد( ۲۴:۱۶۶؛۳۰:۱۰۳ ).
براساس یک پژوهش گسترده، از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷، تعداد ۱۰۰/۲۳ عنوان کتاب، بررسی شده است که از این تعداد ۵۰۴۶ عنوان را ممیزان، نظر منفی یا مشروط داشتهاند. <نظر منفی به حالتی گفته شده که کلا نشر [کتاب] را جایز ندانستهاند و نظر مشروط، ناظر به وضعیتی است که انتشار [آن] را پس از اصلاحاتی جایز دانستهاند> (:۲۵ هشت و نه).
با پیروزی دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (آبان ۵۵) و اعلام سیاست آزادیهای سیاسی و حقوق بشر در کشورهای اقمار، رژیم شاه نیز بار دیگر ناگزیر به ایجاد فضای نسبتاً باز سیاسی در کشور گردید. از این رو از سال ۵۶ به بعد به تدریج، فعالان سیاسی مخالف رژیم به صورت انفرادی یا گروهی، شروع به فعالیتهای سیاسی در چارچوب قانون اساسی کردند و تدریجا بسیاری از کتابهایی که طی سالهای گذشته در داخل کشور منتشر شده و ممنوعالانتشار بودند و دارندگان آنها به زندانهای سنگینی محکوم میشدند (۲۶:۱۸۱) بهطور نیمه مخفی و سپس آشکارا چاپ و منتشر گردیدند که برخی از آنها از جمله آثار دکتر شریعتی در دهها و صدها هزار نسخه به فروش رسید. کتابها و جزوات تئوریک، تحلیلی و آموزشی سازمانهای چریکی و مخالفان سیاسی خارج از کشور نیز از زمره همین کتابها بودند که مورد استقبال بسیاری از دانشجویان قرار داشتند. این کتابها که در جلدهای سفید و کاغذهای نامرغوب و ارزانقیمت و با اسامی مستعار مولفان چاپ میشدند، اصطلاحاً به کتابهای <جلد سفید> مشهور شدند.
به دلیل شرایط سیاسی خاص آن سالها، آماری از تعداد عناوین این کتابها و شمارگان دقیق آنها در دست نیست و تاکنون نیز پژوهشی دقیق و گسترده در آن باره صورت نگرفته است.
- ۹۵/۰۸/۰۵